متن نوحه ای قدیمی در روستای خُنگ



این نوحه در یکی از کتب قدیمی چاپ شده بود که توسط مرحوم سیداحمد احمدی در اختیار  حسن پاکار قرار گرفته و توسط وی منتشر گردیده است:

برادر جان مکن دوری ز احکام مسلمانی

که شیطان از تکبر رانده ی درگاه یزدان شد

نه مردم را به این رفتارشان مومن توانم گفت

هرآن عاقل که شد مومن زخوف حق هراسان شد

که فاسق پیش خود گوید بظاهر من مسلمانم

بگویید گر مسلمانی، نمازه و روزه ات چون شد

مسلمانی به ظاهر گفتن آسانست

بباطن چون نظر کردند بسی دلها هراسان شد

** برادر جان مکن دوری ز احکام مسلمانی **

باحکام مسلمانی بگفتن هم نمی باشد

بسی رنج تعب باید کشید آنکه مسلمان شد

اگر شرم از علی داری، علی در غیبت کبراست

ازین گفتار بی شرمان، علی در غیبُ نالان شد

نمی بینم مسلمانی که با او من زحق گویم

کلام حق که در قلب مسلمان حبس و زندان شد

بقلب فاسق گمراه نصیحت کی اثر دارد

نصیحت کردن عالم بقلبش تیغ بران است

نفس در سینه ام تنگ است که با او راز دل گویم

ازین بیهوده گویی ها مسلمان ها پریشان شد

بهرجا که گذر کردم ندیدم یک نفر گوید

حقیقت بین مردم را چه ظلم ها و چه عصیان شد






نویسنده :moslem|خواندنی ها | ارسال نظر: 0 | ارسال به یک دوست  نسخه مناسب برای چاپ