ماجرای خودکشی هندو


ماجرای هندویی که به خُنگ آمده بود و خودکشی کرد...

قدیمی ها تعریف می کنند در زمانی که انگلیس‌ها داشتند برای اولین بار جاده‌ای در حوالی کلاته آقا از سمت سمن شاهی به سوی سده کار می کردند علاوه بر کارگران بومی دهات و قصبات، تعداد زیادی فَعله و عمله و سرکارگر هندو داشتند. روزی یکی از این هندوها به دلایلی نامعلوم موجب قتل چند نفر میگردد. درپی آن اتفاق متواری شده و به سوی خنگ فرار می کند و در لونی که در خانه آقا باقر بوده پناه برده و مخفی می شود. پس از آن، مردم که از حضور وی مطلع شده بودند مخفیگاهش را پیدا کرده و می‌بینند این هندو با خوردن مقدار زیادی تریاک خودکشی کرده است. زان‌پس هندو های جاده سازی را مطلع کرده تا جسدش را خارج کنند، گروهی از هندو ها می آیند و جسد فرد خودکشی کرده را پشت الاغی نهاده و به کلاته آقا می برند.
در آنجا مقدار زیادی هیزم جمع کرده و جسد را لای هیزم ها گذاشته و با همان ورد و دعا و رسومات خودشان آتش زده و می‌سوزانند. کسانی که آنجا بوده نقل می کنند هندوها می گفتند اگر در هنگام سوختن جمجمه سرش بترکد (در اصطلاح محلی ما صدای تُپّست کند) به بهشت می رود.
و آنروز کله آن فرد هندو تُپَسْت کرد و وی به بهشت رفت...
و این یک روایت واقعی از تاریخ شفاهی خنگ است...


نویسنده :moslemzade|خواندنی ها | ارسال نظر: 0 | ارسال به یک دوست  نسخه مناسب برای چاپ