پيش Ú¯Ùتار :
شهرستان بيرجند ÙŠÚ©ÙŠ از قطب هاي مهم Ùرش باÙÙŠ ايران Ù…Øسوب مي شود امّا تاکنون تØقيق جامع Ùˆ کاملي بر Ùرش اين خطه انجام نگرÙته است Ùˆ اگر نامي از بيرجند در کتب Ùرش ذکر شده است ØŒ صرÙا به شمردن اقسام Ø·Ø±Ø Ù‡Ø§ÙŠ رايج در منطقه بوده است Ùˆ ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ùˆ تشريØÙŠ بر آن داده نشده است Ùˆ اگر کتابي هم به رشته تØرير در آمده باشد داراي اشکالات Ùˆ عيوبي در رابطه با معرÙÙŠ Ùˆ همچنين طبقه بندي مناطق Ùˆ Ø·Ø±Ø Ù‡Ø§ÙŠ اصيل آن مي باشد. لذا وظيÙÙ‡ خود دانستم براي ØÙظ هنر Ùرش باÙÙŠ ابتدا به Ù„Øاظ موقعيت Ùرهنگي Ùˆ اجتماعي قالي باÙÙŠ بيرجند دست به انجام پژوهش Ùˆ تØقيق زده Ùˆ سپس به لط٠خداوند در مراØÙ„ بعدي Ø·Ø±Ø Ù‡Ø§ Ùˆ نقوش Ùˆ اصالت Ø·Ø±Ø Ù‡Ø§Ø±Ø§ مورد بررسي قرار دهم.
چکيده :
در کنار صداهاي دÙÙ‡ Ùˆ قلاب Ú©Ù‡ در کارگاه هاي ÙرشباÙÙŠ به گوش مي رسد گاه گاهي هم آواز خوش صداي دو بيتي Ùˆ اشعار Ù…Øلي هم بر تلطي٠قضا Ú©Ù…Ú© مي کند در استان خراسان جنوبي بويژه شهرستان بيرجند در Øد وسيعي اين اشعار مورد استÙاده قرار مي گيرد Ùˆ زنان Ùˆ دختران باÙنده همزمان با باÙت Ùرش آنرا زمزمه کرده يا با آواز بلند مي خوانند . شناسايي اين اشعار Ú©Ù‡ در قالب آواها Ùˆ نواها دسته بندي مي شوند از طواي٠و قوميت هاي متعدد Ùˆ نيز مناطق مختل٠شهرستان به دست آمده است Ùˆ هر قوم Ùˆ منطقه بر اساس شرايط Ùˆ جغراÙياي Ù…Øلي خويش تغيراتي به آن داده اند Ùˆ به عبارت ديگر خطاب شعر را تغيير داده اند. اين اشعار در روستاها Ùˆ مناطقي Ú©Ù‡ از پيشينه روستانشيني بيشتري برخوردارند مضاع٠يا چند برابر است. شناخت روستاهاي داراي پيشينه تاريخي Ùˆ سکونتي Ùˆ روستاهاي متاخر Ú©Ù…Ú© شاياني براي کش٠ماخذ اشعار مي نمايد .
سبک قرائت اشعار Ùˆ نوع آواز آن به صورت Ùردي يا جمعي از جمله خصيصه هاي آن است. تکثر Ùˆ عمومي شدن برخي از اين آواها Ùˆ نواها در Ø³Ø·Ø Ø´Ù‡Ø±Ø³ØªØ§Ù† نيز مشاهده مي شود به Ù†Øوي Ú©Ù‡ برخي اشعار را در پهنه وسيع جغراÙيايي مي توان شنيد .
واژگان کليدي : بيرجند ØŒ اشعار ØŒ آواها Ùˆ نواها ØŒ Ùرش باÙÙŠ
مقدمه :
بعضي از کارهاي هنرمندانه Ùˆ خلاقانه، با لايه هاي اجتماعي Ùˆ جوامع پيوند نا گسستني دارد .اين پيوند چنان عميق است Ú©Ù‡ مي توان آنها را لازم Ùˆ ملزوم يکديگر دانست . اين پيوند در هنرهاي سنتي Ùˆ بومي بيشتر مصداق دارد. از جمله اين هنرهاي سنتي ØŒ قاليباÙÙŠ است Ú©Ù‡ عمده صاØبان آنرا زنان Ùˆ دختران پرتلاش روستا را شامل مي شود. قالي باÙÙŠ از هنر هاي سنّتي خانگي است Ùˆ بدون اينکه زن Ùˆ دختر اين مرز Ùˆ بوم را از Ù…ØÙ„ سکونتش براند او را بيشتر در خانه Ù†Ú¯Ù‡ مي دارد. Øضور طولاني مدت در منزل Ùˆ گذراندن ساعات زيادي با اهل منزل آنان را پيوندروØÙŠ با آواها Ùˆ نواها داده است. آواها Ùˆ نواها Ú©Ù‡ اØساسي ترين تمنّيات ذهني Ùˆ مکنونات قلبي آنان است، در قالب اشعار دو بيتي همنشين دختران Ùˆ زنان باÙنده شده است Ùˆ همزمان با باÙت Ùرش آن را همچون سرودي ماندگار بر لب مي سرايند
در پشت دار قالي با شوق دل نشستي صد نقش جاودانه در هر کرانه بستي
اين اشعار ماندگار به عنوان بخشي از Ùرهنگ ÙرشباÙÙŠ کمتر مورد توجه قرار گرÙته است . آنچه تاکنون از ÙرشباÙÙŠ قلم Ùرسايي شده است جنبه هاي Ùني - اقتصادي Ùˆ هنري آن است Ùˆ از جنبه هاي Ùرهنگي آن به سهو غاÙÙ„ مانده اند . تغيير مضامين اشعار Ùˆ آواها متناسب با مناسبت هاي مذهبي ØŒ شاديها ØŒ سوگواريها ØŒ جشن هاي Ù…Øلي ØŒ برداشت Ù…Øصول کشاورزي Ùˆ ... به خوبي به چشم مي خورد Ùˆ با رقص انگشتان دختران Ùˆ زنان باÙنده در بين چله هاي قالي همزمان با خلق ماندگار ترين گلهاي عالم دلنشين ترين نواها هم به گوش مي رسد Ùˆ اگر در Øين اين کار در جمع باÙندگان Øضور داشته باشيم چنان لطاÙتي بر Ùضاي کارگاه باÙت Øاکم مي شود Ú©Ù‡ گلهاي نقش برجسته بر قالي را زنده Ùˆ داراي Øيات تصور مي کني Ú¯Ùˆ اينکه اين گلها هم با اين نواها جان مي گيرند Ùˆ به رقص در مي آيند.
اين پژوهش بر آن است Ú©Ù‡ با شناسايي آواها Ùˆ نواهاي قاليباÙان شهرستان بيرجند آنها را دسته بندي Ùˆ ارائه دهد.همچنين نقبي بزند بر شعر Ùرش شاعران اين شهرستان Ú©Ù‡ به سبب عشق به Ùرش Ùˆ هنرمندانش سروده اند .
روش تØقيق :
مسئله تØقيق:
آيا شعرگونه هاي قالي باÙان منطقه بيرجند ريشه در وضعيت Ùرهنگي Ùˆ جغراÙيايي منطقه دارد؟
Ùرضيه ها :
۱†شعر گونه هاي قالي باÙÙŠ بيرجند براي رÙع خستگي Ùˆ همچنين اÙزايش سرعت عمل در باÙت خوانده مي شده است
۲†مضامين اشعار در مناسبت ها و رويدادهاي مختل٠تغيير پيدا مي کند
۳†شعر گونه ها توسط بانوان قاليبا٠خوانده مي شود
اين پژوهش به صورت تØقيقات ميداني صورت پذيرÙته است . Ùˆ از طريق تجزيه Ùˆ تØليل Ú©ÙŠÙÙŠ ØŒ Ùرضيه ها مورد بررسي قرار گرÙته است . ابزار جمع آوري اطلاعات کارت مصاØبه Ùˆ پرسش نامه بوده است
با توجه به ميداني بودن پژوهش زمان زيادي صر٠جمع آوري اطلاعات Ùˆ همچنين هزينه زيادي صر٠رÙت Ùˆ آمد به چندين روستا شده است . در اين چنين پژوهش هايي Ú©Ù‡ مربوط به ادبيات Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ هنر مي باشد ØŒ سختي هاي همچون وجود لهجه هاي مختل٠، Øتي در مساÙت هاي Ú©Ù… بين چند روستا هستيم Ùˆ اين نوعي مشکل در ثبت دقيق مي باشد. مورد مشکل ساز ديگر اينست Ú©Ù‡ باÙندگان Ùˆ اهالي روستا در هنگام برخورد با اÙراد غير بومي ØŒ Ùˆ کساني Ú©Ù‡ به گويش آنان آشنا نيستند ØŒ در Ù…Øدوديت قرار مي گيرند.
به طور مثال : به جاي ادا کردن اشعار با گويش Ùˆ لهجه عاميانه خود ØŒ براي Ùهم مصاØبه گر آن را به صورت کتابي بر مي گردانند .لذا مصاØبه گر براي ثبت Ùˆ ضبط دقيق گويش Ù…Øلي اشعار به ناچار مي بايست با لهجه Ùˆ گويش خاص آن منطقه با باÙندگان ارتباط برقرار کند.
Ù…Ùهوم Ùˆ جايگاه شعرگونه ها در Ùرهنگ عاميانه :
ÙŠÚ©ÙŠ از مظاهر عمده Ùرهنگ ÙŠÚ© قوم ØŒ کلام Ùˆ سخني است Ú©Ù‡ مبيّن اØساس Ùˆ ادراک آنهاست از عالم هستي Ùˆ گونه اي است از بيان Ú©Ù‡ به صورت شعر Ùˆ با جلوه هاي هنري Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠ شود . نمونه هاي مختل٠هنر عامه داراي نيرو Ùˆ جاذبه Ùˆ صدق Ùˆ سادگي خاصّي است Ú©Ù‡ Ø´Ú¯Ùت آور مي نمايد Ùˆ همين خود موجب عام بودن Ùˆ جاودانگي آن مي گردد .
در بررسي انواع شعر عاميانه يا عامّه مردم منطقه وسيع بيرجند ØŒ همين رباعيها يا ترانه هاست Ú©Ù‡ زبان عر٠و رايج مردم به نام « Ùراقي » ØŒ « سروه » ØŒ « نوا » شهرت دارد . اين نوع از شعر Ú©Ù‡ به سبک Ùˆ سياق دو بيتي هاست ØŒ داراي همان رنگ Ùˆ بو Ùˆ جوهره خاصي است Ú©Ù‡ در دوبيتي ها ديده مي شود Ùˆ به هر Øال Ùضاي زندگي روستايي با همه عوالمش را در بر دارد .
رباعيهاي عاميانه مردم بيرجند از جنبه موسيقايي ØŒ کاملا موزون است Ùˆ دلنشين Ùˆ از جهت اØساسي Ùˆ عاطÙÙŠ لبريز از جلوه هاي مختل٠که اØساس Ùˆ عاطÙÙ‡ را به صورتي Øاد Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠ کند ØŒ گويي سراينده اين نوع٠شعري هرچه را Ú©Ù‡ سروده است ØŒ Øاصل اØساس ناب اوست Ùˆ به طرزي از دل بر آمده Ú©Ù‡ هر نوع پوشش Ùˆ اختÙايي را از ذهن آدمي مي زدايد .
بديهي است Ú©Ù‡ رباعيهاي عاميانه – مثل ٠دو بيتي ها خاص همه مردم است از شري٠و وضيع ØŒ Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ بزرگ ØŒ با سواد Ùˆ بي سواد ØŒ از اينجا Ùˆ آنجا، Ú©Ù‡ هم وابسته تاريخ است Ùˆ هم پيوسته Ù…Øيط جغراÙيايي ØŒ امّا واقعا خود اين نوع شعري به گونه اي است Ú©Ù‡ گويي وجودش را در طي تاريخ از هرچه تعلّق مکاني Ùˆ زماني بوده آزاد ساخته است ØŒ زباني آزاد خاصّ مردمي آزاده .
شعرگونه ها و دوبيتي هاي گرد آوري شده به چند دسته کلي تقسيم بندي شده و هرکدام شامل زير مجموعه هايي مشخص مي باشند.
بخش اول : دو بيتي ها
الÙ) دو بيتي هاي عاشقانه :
۱†عشق زميني يا مجازي
بيا Ú©Ù‡ جونÙÙ… از جونÙت سَوا نيست بيا Ú©Ù‡ در جَهÙÙˆ مهر Ùˆ ÙˆÙا نيست
بيا ÙŠÙŽÚ© لَظÙÙ‡ پيش هم Ù†ÙشينÙÙ† Ú©Ù‡ دÙنيا به ÙŠÙŽÚ© Øَالت بقا نيست
اگر دلبر Ù…Ùرَه خَواهَه غم٠نيست Ú©Ù‡ درد٠عَاشقي درد٠کم٠نيست
اگر دلبر Ù…Ùرَه خواهه به پيري وگرنه در جَوÙنيها غم٠نيست
تو ر٠مايÙÙ… وگرنه يار Ú©Ù… نيست گل٠مَايÙÙ… وگرنه خار Ú©Ù… نيست
گل٠مَايÙÙ… Ú©Ù‡ دَ پايَش Ù†ÙشينÙÙ… Ùˆ گرنه سايه ديوال Ú©Ù… نيست
دÙÙ„ÙÙ… از يار شيري کندني نيست Ú©Ù‡ سنگ از اَسÙمو٠اÙتَادَني نيس
به من ميگن که ترک٠يار٠خود ک٠که يار جونه و جونم دادني نيس
نگارÙÙ… وَر لب٠بÙون اومَد Ùˆ رÙت دوباره وَر تَنÙÙ… جون Ùˆ اومد Ùˆ رÙت
ÙŠÚ©ÙŠ بÙد Ú©Ù‡ خَوَر آوÙرد به يَقوب Ú©Ù‡ يوس٠سوي کنعون اومد Ùˆ رÙت
قَت٠سَروÙÙ… Ú©ÙŽÙ…ÙÙˆ شد از Ùراقت دل م٠نَاتَوÙÙˆ شد از Ùراقت
Ù‡ÙŽÙ…ÙÙˆ رنگ٠گل٠نَارَس Ú©Ù‡ ديدي مثال زَÙÙرÙÙˆ شد از Ùراقت
به الله و٠به تالله و٠به جونت به شربت خونه ÙŠ Ú©Ùنج٠لبونت
به طاق٠ابرويت Ú¯Ù„ مي نشونÙÙ… به شرط اي Ú©Ù‡ گَردÙÙ… باغبونÙت
Ùسا Ùˆ جهرم Ùˆ شش بند Ú¯Ùلوار نميشه قيمتش ÙŠÙŽÚ¯ موي دلدار
اگه ديوÙون ببخشن بند Ú¯Ùلوار قبولÙÙ… نيس غير از ديدن يار
او يار٠مÙÙ†ÙÙ‡ Ú©Ù‡ مي رَوَه سر بالا دَسمال٠به دست٠مي زَنه گرما را
م٠ابر٠بÙØ´ÙÙ… سايه Ú©ÙÙ†ÙÙ… ور سر٠او اَÙتو نَزنه شاخ Ú¯Ù„ رعنا را
روز٠که ÙÙ„Ú© از تÙÙ‡ بريده است Ù…Ùرا کس با لب پر خنده نديده است Ù…Ùرا
چَندÙÙˆ غم٠هÙجرون تÙÙ‡ دَ دل دارÙÙ… م٠دونÙÙ… Ùˆ او Ú©Ù‡ Ø¢Ùريده است Ù…Ùرا
اي ماه بÙÙ„ÙŽÙ† اي قَدَه مهتاب مَک٠خود رَ به تو تÙÙ‡ مي رسونÙÙ… اÙشتاب Ù…ÙŽÚ©Ù
خود رَ به تÙÙ‡ مي رسونÙÙ… اي Ú¯Ù„ دÙسته به هر سÙخني تÙÙ‡ ديده پر آب Ù…ÙŽÚ©Ù
اي يار٠عزيز نظر وَر او دَش مَک٠از عهد Ú©Ù‡ بسته اي تÙÙ‡ ورگَش Ù…ÙŽÚ©Ù
هرجا بÙروي پيش م٠آيي زود دَ جاي دÙÚ¯Ù‡ ÙŠÙŽÚ¯ دَم٠اÙنشس Ù…ÙŽÚ©Ù
2-Ú¯Ùله Ùˆ شکايت از جدايي Ùˆ غربت :
جدايي مي کَنه بنياد مارا خدا بÙستونه از او داد مارا
Ú©Ù‡ هريک د٠قÙس جاي ÙÙتادم Ú©Ù‡ Ù‡ÙØ´ Ú©Ù‡ Ù†Ùشنَوه Ùرياد مارا
به غربت مي روي بÙنگر هوا را به اميد٠کَس مگذار مارا
به اميد٠کَس م٠دل نَبَستÙÙ… به بالا سر خدا مي پايه مارا
سه روزه رÙته اي سي روزه Øالا زمستو رÙته اي نوروزه Øالا
به Ù…ÙÙ‡ Ú¯Ùتي سر Ù‡Ùته مي آيم بيا بÙنشي بÙبي Ú†ÙŽÙ† روزه Øالا
دو Ú†ÙŽØ´ وا راه در دارم خدايا عزيزي تو سÙر دارم خدايا
همه ميگن عزيزم Ú©ÙŠ مي آيه به دل شَيق دÙگر دارم خدايا
د٠توي چاه تاريکÙÙ… خدايا چّنو دلتنگ و٠دÙلگيرÙÙ… خدايا
Ú©Ù‡ ÙŠÙŽÚ¯ سنگ٠نشسته وَر سَر راه Ú©Ùلاونگ٠هَمو سنگم خدايا
عرقچين سَرَت چيت٠مØبت Ù…Ùرَه انداختي٠رÙتي به غربت
Ù…Ùرَه انداختي رØÙ…Ùت نَيومد سَر Ùˆ کارت به Ùرداي Ù‚Ùيومت
صد سال سيا پوشÙÙ… صد سال سÙيد صد سال دÙÚ¯Ù‡ Ù†ÙشينÙÙ… از بَهر اميد
صد سال دÙÚ¯Ù‡ جدايي از يار Ú©ÙÙ†ÙÙ… تا بر٠سيا گَرده و٠تا نيل سÙيد
زنهار Ù†ÙدÙÙŠ ز٠دست گيسوي نگار شايد Ú©Ù‡ شوي شَوي روي سوي نگار
از دست زمونه صد ÙَغÙÙˆ داره دÙÙ„ÙÙ… گشته دل م٠ز٠غصه اÙجگار اÙجگار
Ùراق تÙÙ‡ قلندر خواهَدÙÙ… Ú©Ùرد به شهر مَردÙمو سَر خواهَدÙÙ… Ú©Ùرد
به شهر مَردÙمو شهر غريبي غريبي خاک وَر سَر خواهَدÙÙ… Ú©Ùرد
نگارا ترک جÙÙˆ Ø®Ùب مي تَوÙÙˆ Ú©Ùرد نمي تَو ترک يار Ù…ÙرَوÙÙˆ Ú©Ùرد
دل اينجه دÙلوَر اينجه دو مساÙر سÙر بي دلوَرÙÙ… Ú©ÙÙŠ مي تَوÙÙˆ Ú©Ùرد
دÙتا بودÙÙ… ميون٠ما چمن بÙد دÙتا بودÙÙ… Ù†Ùَس دَ ÙŠÙŽÚ¯ بدن بÙد
از او روز٠که تو رÙتي به غربت خوراک٠م٠Ùَقَد خون جگر بÙد
کَجَکهاي سيا اَبرÙور پَنا Ú©Ùرد بسوزه هرکه مار از هم جدا Ú©Ùرد
Ú†Ùني جَبر٠که وَر ما و٠تÙÙ‡ Ú©Ùردن مگر شمر لعين دَ کربلا Ú©Ùرد
سر کوي بلند و٠بر٠بسيار ز٠چÙشمو٠خÙÙˆ بÙبارÙÙ… از غم يار
غم دوري اون ÙˆÙÙ„ Ú©Ùرده پيرÙÙ… Ú†Ù‡ پير و٠دست و٠پايÙÙ… مونده از کار
زدوري تÙÙ‡ جونÙÙ… ÙˆÙŽ لب اومÙد به غربت کس به بالينÙÙ… نيومَد
صداي پاي هرکس رَ Ø´ÙنيدÙÙ… به دل Ú¯ÙÙتÙÙ… عزيزÙÙ… خَواهد اومد
هر Ú†ÙŽÙ† Ú©Ù‡ به راه کربلا Ùرسنگه اÙوقذَر Ú©Ù‡ دَ قالين بزرگو رنگه
هر Ú†ÙŽÙ† Ú©Ù‡ پَرَه دَپشت٠مÙرغون هوا ديدار به ديدار٠تÙÙ‡ Øاجتمنده
از دوري دوريÙÙˆ جگر Ú¯Ùشته کباب از ديده انتظار مي ريزه گلاب
تقدير Ù…Ùرَه Ú†Ùني جÙدا کرده ز٠تو پيغوم به کاغذه و٠ديدار به خواب
غربت Ú†Ù‡ خراب م٠خراب غربت م٠گوشه نشين٠آÙتاب٠غربت
شال لا Ú©Ù‡ به در نيايَه آب٠غربت تا Ù…Ù Ù†ÙŽÚ©ÙØ´ÙÙ… داغ٠Ùراق غربت
اÙکنده Ù…Ùرَه زمونه دور از کويت اÙونجÙÙ‡ Ú©Ù‡ هوا نيارَه اÙونجÙÙ‡ بويت
نه ديدن٠روي٠تÙÙ‡ ميسّر گَردَه نه روي٠کس٠که ديده باشه رويت
روز٠که ÙÙ„Ú© از تÙÙ‡ بريده است Ù…Ùرا کس با لب پر خنده نديده است Ù…Ùرا
چَندÙÙˆ غم٠هÙجرون تÙÙ‡ دَ دل دارÙÙ… م٠دونÙÙ… Ùˆ او Ú©Ù‡ Ø¢Ùريده است Ù…Ùرا
ب) دو بيتي هاي مذهبي :
يارب نظر٠ز٠لط٠مي ک٠همه رَ در مونده ردÙÙ… تو دوا ک٠همه رَ
هرچن Ú©Ù‡ گنَاکار٠و پريشÙÙˆ ØالÙÙ… زوّار شهيد کربلا ک٠همه رَ
روز٠که علي به جنگ خيبر مي رَ٠دÙلدÙÙ„ به هوا Ú†Ù‡ باد صرصر مي رَÙ
از هيبت ذوالÙقار٠شاه مردÙÙˆ سرهاي بريده پيش Øيدر مي رَÙ
بهار اومد بهار اومد خوش اومد علي با ذوالÙقار اومد خوش اومد
علي با ذوالÙقار ØŒ قمبر جÙلو دار به سيل٠لاله زار اومد خوش اومد
خودÙÙ… اينجه دل Ùˆ جونÙÙ… به مشهد خودÙÙ… اينجه سر انجومÙم٠به مشهد
خداوندا Ù…Ùرَه مرغ هوا ک٠نشينÙÙ… وَر لب ايوون مشهد
دَ دل Ù†Ùوم خدا رَ مط Ú¯ÙŽÙ‡ گلزار دÙوازده انبيا رَ مي Ú¯ÙŽÙ‡ گلزار
دÙوازده انبيا و٠سرور دين علي شير خدا رَ مي Ú¯ÙŽÙ‡ گلزار
Ù…Øمد نقش مي بنده هوا رَ به دَس دارَه قَلمدون٠طÙلا رَ
به قربون رسول الله بگردÙÙ… Ø´Ùا مي دَ همي٠شاه و٠گدا رَ
زيارت Ú©ÙرديÙÙ… امام رضا رَ اول Ù‚ÙÙ„Ù Ùˆ دوم گلدسته ها رَ
زيارت Ú©ÙرديÙÙ… هرچه مزارَه بديدÙÙ… صورت شاه Ùˆ گدا رَ
سر کوه بلند ديدÙÙ… علي رَ زدÙÙ… زانو و٠بوسيدÙÙ… زمين رَ
اگر بار دگَه بينÙÙ… علي رَ زيارت مي Ú©ÙÙ†ÙÙ… قبر نبي رَ
علي ديدÙÙ… علي در خواب ديدÙÙ… علي در مسجد ÙˆÙ Ù…Øراب ديدÙÙ…
علي ديدÙÙ… سوار بر اسب دÙلدÙÙ„ Ú†Ùˆ قمبر بر رکابش مي دويدÙÙ…
سر کوه بلند Ùرياد Ú©ÙردÙÙ… امير المومنين را ياد Ú©ÙردÙÙ…
امير المومنين آن شاه مردÙÙˆ دل ناشاد ما رَ شاد گَردÙÙˆ
اÙونجه Ú©Ù‡ خدا بود علي Ù…Øرم بود صاØب کَرَم٠چه سرور عالم بود
اÙونجه Ú©Ù‡ ستون ٠عرش ر٠مي بستن الله٠مØّمد٠علي با هم بود
تو Ú©Ù‡ Ù…Ùرَوي تور به خدا Ù…ÙسپارÙÙ… م٠تÙور به علي شير خدا Ù…ÙسپارÙÙ…
م٠تÙور به رقيÙÙ‡ دختر Ø®Ùورد ØÙسَي م٠تور به شهيد کربلا Ù…ÙسپارÙÙ…
اÙوقذَر به دÙÙ„ÙÙ… Ù‡ÙŽÙ‡ Ú©Ù‡ خدا مي دÙونه شمس٠قمر Ùˆ ستاره ها مي دÙونه
اÙوقذَر به دÙÙ„ÙÙ… Ù‡ÙŽÙ‡ غم دنيا Ú©Ù‡ Ù…Ú¯Ùˆ زينب دَ زمين کربلا مي دÙونه
خورشيد جÙهو رو به Ø®ÙراسÙÙˆ سر زد گويي به دل مونده د٠صد خنجر زد
از معجزه تÙÙ‡ اي امام هشتم از خشت طلا Ú¯Ùل٠سÙيد سر وَر زد
Ù…Ù Ú©Ùتر٠سÙوز٠ور هوا خواهÙÙ… Ú©Ùرد رو وَر مشَد امام رضا خواهÙÙ… کرد
جاي٠که Ù…Øمد Ùˆ علي بنشينَن Ù…Ù Ø´ÙÚ©ÙˆÙÙ‡ ز٠يار بي ÙˆÙا خواهÙÙ… Ú©Ùرد
اول قربون نومÙت يا Ù…Øّمد دوم کَبه مقومÙت يا Ù…Øمّد
سÙÙŠÙÙ… تو اشر٠پيغمبروني Ú©Ù‡ چارم Ù…ÙÙˆ غÙلومÙت يا Ù…Øمّد
يارب به رسالت رسول ثقلين يارب به بنا کننده بدر Ùˆ Øنين
عÙصيÙون Ù…Ùرَه د٠نيمه ک٠دَ عَرَصات نيم٠به Øسن ببخش٠نيم٠به Øسين
خورشيد جÙهو رو به خراسÙÙˆ سر زد گويي به دل مونده د٠صد خنجر زد
از معجزه تÙÙ‡ اي امام هشتم از خشت طلا گل٠سÙيد سر وَر زد
Ù†Ùماز٠شÙومَه رَمَّر رو وَر اَو ک٠به پای٠قÙله گوشک٠اَلَو Ú©Ù
به پای Ù‚Ùلّه٠گوشک٠نه چندو٠بÙزَه چگمال٠رَمَّر رو وَر اَو Ú©Ù
Ù…Øمد مصطÙÛŒ دردÙÙ… دوا ک٠علی شیر٠خدا سويÙÙ… نگا Ú©Ù
علی شير خدا مولای وَر ØÙ‚ Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ دشمن دارم پناکÙ
اگر الله يارَ هيچ غم نيس اگر دشمن هزارَ هيچ غم نيس
اگر تير از هوا چو٠ژاله بارَه پنا پرودگارَ هيچ غم نيس
در کوه بلند الماس٠الماس Ù…ÙرادÙÙ… رَ بده Øضرت عباس
Ù…ÙرادÙÙ… رَبده گر Ù…ÛŒ تَوونی Ú©Ù‡ خَرمَه Ú©ÙÙته ÙŠÙÙ… مَتَل٠بادÙÙ…
ج)دو بيتي هايي Ú©Ù‡ در رثاي عزيزان از دست رÙته سرده شده است :
يارب Ú†Ù‡ Ù…ÙبÙد Ú©Ù‡ مرگ اَÙسÙونه Ù…ÙبÙد دَسمال سيا وَر سر٠او بسته Ù…ÙبÙد
يارب Ú†Ù‡ Ù…ÙبÙد Ú©Ù‡ مرگ خواهر Ù†ÙÙ…ÙبÙد اي داغ٠به سينه برادر Ù†ÙÙ…ÙبÙد
ديدن Ú©Ù‡ ÙÙ„Ú© از سر٠ما سايه بÙبÙرد ديدن Ú©Ù‡ ÙÙ„Ú© Ú¯Ùمبَذَ از پايه بÙبÙرد
ديدن Ú©Ù‡ ÙÙ„Ú© دÙبند٠بازو وَربست از بازوي٠ما نگين٠Ùيروزه بÙبÙرد
مادَر Ú©Ù‡ Ù…Ùري مَرو خدا همرايت اي ديده بيناي خدا همرايت
مادَر ز Ùراق تÙÙ‡ کبابه دÙل٠م٠امّيد به Ùرداي خدا همرايت
اون کَس Ú©Ù‡ در اي سÙرا به کار اومَد ر٠اوني Ú©Ù‡ از او بوي بهار اومد رÙ
م٠ديگه Ù‡Ùمو سÙرار به جÙوي٠نخرÙÙ… اون کَس Ú©Ù‡ از او بÙرار اومد رÙ
عموي٠مار به ناز مي داشت بÙرَÙت غم وَر دل ما روا نمي داشت بÙرَÙت
اوني Ú©Ù‡ Ù…Ùرَه به غم نمي تونس ديد وَر اسپ٠اجل سوار وَر باد بÙرَÙت
اÙسوس Ú©Ù‡ از قبيله سردار بÙرَÙت اون شيردل٠و يار جگردار بÙرَÙت
اونا Ú©Ù‡ به صد زَبÙÙˆ سÙخه مي Ú¯Ùتن وَر اسپ٠اجل نشسته چون باد بÙرَÙت
مهمون عزيز م٠سÙر Ú©Ùرد٠بÙرَÙت صØراي٠دÙÙ„ÙÙ… زير Ùˆ زÙبَر کرد Ùˆ بÙرَÙت
Ù…Ù Ù¾ÙندÙشتÙÙ… قيومت خواهد بÙد از روز قيومَتÙÙ… بتر کرد Ùˆ بÙرَÙت
اÙسوس Ú©Ù‡ چرخ نقره رَ پَر بÙØ´Ùکَست زنجير٠در٠قلعه خيبر بÙØ´Ùکَست
تو قلعه Ùولاد بÙدي وَر سَر٠ما قلعه بشکست پشت٠لشکر بشکست
Ù…Ù Ø®ÙÙته بÙدÙÙ… Ú©Ù‡ مرگ بيدارÙÙ… Ú©Ùرد ÙŠÙŽÚ¯ نغزک٠پيدا Ø´Ùد٠غودارÙÙ… Ú©Ùرد
دستÙÙ… نرسيده تا Ú¯Ù„ چينÙÙ… از او مادر پدرÙÙˆ اÙومد عزا دارÙÙ… Ú©Ùرد
عمر تÙÙ‡ Ú†Ù‡ عمر٠بÙد Ú©Ù‡ وَر دار Ù†Ùکرد رخساره Ú†Ù‡ ماه بÙد Ú©Ù‡ مهتاب Ù†Ùکربه
از بس Ú©Ù‡ Ú¯Ù„ لطي٠نازÙÚ© بودي اÙومد به بَرÙت اجل Ùˆ انکار Ù†Ùکرد
از مردن آدمي ÙÙ„Ú© سير نشد اي Ù‚Ùل٠زَمي دَ زير زنجير Ù†Ùشد
هر Ú†ÙŽÙ† دور Ùˆ پيش Ø®ÙÙˆ مي Ù†ÙگَرÙÙ… از خورد Ùˆ Ú©ÙŽÙ„Ùون٠ما يک٠پير نشد
اي زار جَوÙÙˆ از تÙÙ‡ Ú†Ù‡ بيداد اÙومَد عمر تÙÙ‡ Ú†Ù‡ عمر لاله اÙومَد
او دَم Ú©Ù‡ ÙÙ„Ú© جومه غم رَ بÙبÙريد Ø®ÙÙˆ ÙŠÚ©Ù‘ ٠بÙريد ØÙŠÙ Ú©Ù‡ کوتاه اومد
Ù…Ù Ù¾ÙندÙشتÙÙ… هميشگي خواهي بود Ú†Ù‡ نقره دÙور Ù†ÙÚ¯ÙŠ خَواهي بود
Ú†Ù‡ Ù¾ÙندÙشتÙÙ… ز بخت ور Ú¯ÙشتÙÙ‡ خو سي ساله نَشي زير زَمي خَواهي بود
دَ مرگ٠پدر اگر از او ياد کنيد تابوت٠بÙر او ز چوي٠شمشاد کنيد
تابوت او رَ قدم قدم بÙگذارÙÙŠ دَ هر قدم٠هزار Ùرياد کنيد
م٠خاک٠تÙرَه Ú©ÙÙ†Ú¯Ùرَه سازÙÙ… بسيار تا وَر تÙÙ‡ خورَه باد٠گل٠بوي بهار
Ù†ÙŽÙ‡ بوي٠خوش٠مايÙÙ… نه باد٠بهار گر Ù…Ùتوني خشت٠لØد رَ وَر دار
د) دوبيتي هايي که در شکايت از غم روزگار سروده شده است :
دنيا وَر باده کار٠دنيا وَر باد بيچاره کَس٠که دل به اي دنيا داد
هرکَه Ú©ÙÙ‡ به اي سÙÙره Ú©Ùنه رو آخر از هرچه در او بينه وراَرَه Ùرياد
Ùرياد ز٠دست٠Ùَلَک٠بي بنياد هرگز Ú¯ÙرÙي٠بسته نويي Ù†Ú¯Ùشاد
مي Ú¯ÙŽØ´ Ú©Ù‡ بينَه داغهاي دÙÙ„ ما ÙŠÙŽÚ¯ داغ دÙÚ¯ÙŽÙ‡ به داغ ديگه بنَهاد
غم اÙومَد٠وَر دل٠خرابÙÙ… جا Ú©Ùرد صد خيمه به صØراي٠دÙÙ„ÙÙ… وَر پا Ú©Ùرد
Ú©ÙردÙÙ… سÙر٠که از بلا دور Ø´ÙŽÙˆÙÙ… غم اÙومد٠دَ سÙر Ù…Ùرَه پيدا Ú©Ùرد
روز٠که ÙÙŽÙ„ÙŽÚ© نشونه تيرÙÙ… Ú©Ùرد دَ عشق بÙتÙÙˆ سخت دَ زنجيرÙÙ… Ú©Ùرد
دَ عشق بÙتÙÙˆ Ø´ÙدÙÙ… دَ چا اÙتادÙÙ… غمهاط زمونه عاقبت پيرÙÙ… Ú©Ùرد
اÙسوس Ú©Ù‡ چرخ همدم٠بي دم Ø´Ùد Ù¾ÙشتÙÙ… Ú†Ù‡ کَمون٠آهني بÙد خَم شد
آيينه دل Ú©Ù‡ روشنايي مي داد زÙنگار گرÙت٠روشÙنايي Ú©Ù… Ø´Ùد
بي کَس نَبÙدÙÙ… Ú©Ù‡ بي کَسÙÙˆ Ú©Ùرد ÙÙŽÙ„ÙŽÚ© م٠لاله بÙدÙÙ… Ú†Ùˆ زَعÙرÙÙˆ Ú©Ùردد ÙÙŽÙ„ÙŽÚ©
Ù…Ù Ù…ÙØ´Ú© بÙدÙÙ… به کَاغَذÙÙ‡ Ù¾Ùچّيده اÙÙ†Ú¯Ùشت نماي٠مَردÙمو Ú©Ùرد ÙÙŽÙ„ÙŽÚ©
ما غمزده Ú¯ÙÙˆ شاد نبودÙÙ… هرگز از ذست٠غم آزاد نبودÙÙ… هرگز
Ú†Ùˆ مرغ سر آکنده به دور٠عالم بي ناله Ùˆ Ùرياد نبودÙÙ… هرگز
بخش دوم : لالايي ها
زنان Ùˆ مادران پر تلاش Ùˆ سخت کوش قالي با٠همزمان با باÙت قالي ØŒ کارهاي خانه Ùˆ کشاورزي را انجام مي داده اند . در زمان قاليباÙÙŠ آوازها Ùˆ لالايي هايي براي Ùرزندان خود خوانده Ùˆ همانطور Ú©Ù‡ Ùرزند خود را آرام کرده ØŒ دل صبور Ùˆ دردمند خود را نيز با اين سروده ها آرام مي کردند . اين لالايي ها سرشار عاطÙÙ‡ Ùˆ اØساس ناب مادرانه به Ùرزند است . در ذيل نمونه اي از صدها لالايي هاي آرامش بخش ذکر شده است.
اَلالالا، گل آلو ،
د ÙŽØ®ÙÙˆ شو سيب زرد آلو .
اَلالالا، گلم باشی ،
بخوابی بلبلÙÙ… باشی ØŒ
تسّلای دÙÙ„ÙÙ… باشی . اَلالالا Ú¯ÙÙ„ÙÙ… دَخÙو، Ú¯ÙÙ„ÙÙ… بيدار ØŒ
Ú¯ÙÙ„ÙÙ… هيچ وقت نشه بيمار .
اَلالالا لالاش می ياد،
صدای Ú©ÙØ´ آقاش Ù…ÛŒ ياد ØŒ
آقاش رÙته زن گيره ØŒ
کنيز صد تومن گيره .
َالالالا تو ر٠دارÙÙ…ØŒ چرا از بی کسی نالÙÙ…
اَلالالا زر در گوش ،
ببر بازار مرا بÙروش ØŒ
بيک مَن آرد و سی سير گوش.
اَلالالا گل زيره
چرا خوابت نمی گيره
بØÙ‚ سوره ياسين
بييايه Ø®Ùوتو را گيره
بخش سوم : اشعار مربوط به قالي باÙÙŠ
بگيرم دستي پاکي Ùولاد به هر ضربه کنم يادي زÙرهاد
شکارگاهي بسازم رنگ در رنگ همه کوه بيابان تپه يا سنگ
به پشت قالي Ùˆ پاکي به دستÙÙ… هزاران آمدن م٠دل نبستÙÙ…
هزاران آمدن با مال دنيا Ú©Ù‡ م٠با ما مال دنيا دل نبستÙÙ…
مداخل زرد م٠آبي نميشه دل پر درد م٠خالي نميشه
به Ú†Ù†Ú¯ آورده اÙÙ… ÙŠÙŽÚ¯ نازنيني پدر Ùˆ مَادرش راي نميشه
درختاني بباÙÙ… پر Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ به پايش سبزه زاري از علوÙÙ‡
به روي هر درخت ÙŠÚ© آشيانه براو نشسته مرغان خوش الØان
دلدار م٠از جانب گلزار ميه در چَسپ٠رَوÙÙˆ Ú†Ù‡ سي Ù¾ÙÚ† Ú©Ùلکار ميه
ÙŠÚ© چشم به چشم ديگَرو٠دÙخته Ú†Ù‡ دوک Ú†Ùˆ تار به تون م٠هوا دار ميه
به دست راستÙÙ… پاکيه به دست Ú†Ù¾ÙÙ… لاکيه
اوسا کارÙÙ… ترياکيه مثال کرم خاکيه
بهش ميگÙÙ… پولÙÙ… بده ميگه بازار کساديه
نتيجه گيري :
بگيرم دستي پاکي Ùولاد به هر ضربه کنم يادي زÙرهاد
شکارگاهي بسازم رنگ در رنگ همه کوه بيابان تپه يا سنگ
مضمون ترانه هاي قاليباÙان ØŒ با توجّه به عقايد Ùˆ آداب Ùˆ رسوم Ùˆ شيوه زندگي Ùˆ معيشت آنان در ميان روستاهاي مختل٠متغير بوده است Ùˆ در هر روستا اين شعرگونه ها با لهجه خاصّ خود خوانده مي شده است. در منطقه بيرجند به Ù„Øاظ شرايط آب Ùˆ هوايي Ùˆ اقليمي خشک آن در Ùصل هايي از سال کشاورزي تعطيل شده Ùˆ در اين شرايط مردان به ناچار روستا را ترک کرده Ùˆ براي کسب درآمد Ùˆ روزي خانواده به مناطق ديگر مي آمدند. در اين شرايط زنان Ùˆ دختران به تنهايي امور منزل Ùˆ Ùرزندان را انجام مي داده اند. در نتيجه ÙŠ اين جدايي Ùˆ Ùراق اشعاري با اين مضامين عاشقانه Ø´Ú©Ù„ مي گرÙت. در نتيجه شرايط جغراÙيايي Ùˆ آب Ùˆ هوايي خاصّ منطقه به Ù†Øوي عامل اصلي Ø´Ú©Ù„ گيري اين نوع از شعرگونه ها بوده است . از جهتي ديگر اين اشعار در شرايطي Ú©Ù‡ باÙندگان Ú†Ù‡ زن Ùˆ Ú†Ù‡ مرد، براي رهايي ياÙتن از کسالتي Ú©Ù‡ در هنگام باÙت ايجاد مي شود مدام زمزمه مي شده است آنچنان Ú©Ù‡ تمام آلام Ùˆ دردها Ùˆ آرزوهاي دروني خويش را بيان مي کرده اند. اين اشعار شامل دو بيتي هاي Ùراقي ØŒ مذهبي ØŒ غمنامه ها ØŒ مرثيه ها مي باشد
تØقیق از : Ùائزه رضویان دانش اموخته Ùˆ Ø·Ø±Ø§Ø Ùرش
Â
نویسنده :moslem|Ùرهنگ Ùˆ آداب Ùˆ رسوم | ارسال نظر: 0 |